دسته بندی : پیشنهاد مدیر / ویژه / سیاست / یادداشت شما نسخه قابل چاپ تاریخ : 20 آذر 1398 , 18:55 - شناسه خبر : 735 -
«اعتراض»، «آشوب»، «اغتشاش» یا «فتنه»؟ ؛ هر چه بود درسی شد برای عبرت…
به دنبال اعلام ناگهانی خبر افزایش قیمت بنزین در شب میلاد پیامبر اسلام اعتراضات جمعی طبقات مختلف ایران خود را به اشکال متعدد نشان داد. تحلیل لایههای گوناگون این اعتراضات حاوی درسها و عبرتهای مختلفی برای مسئولین و دستاندرکاران اجرایی کشور است.
نظرات مختلفی درباره منشاء این اعتراضات ارائه شده و از این حرکات جمعی با نامهای «اعتراض»، «آشوب»، «اغتشاش» و «فتنه» نام برده شده است. اما فارغ از نگاه امنیتی و سیاسی این قضایا را میتوان از منظر جامعهشناسی نیز تحلیل کرد:
در نگاه نخست به نظر میرسد این اعتراضات نوعی مخالفت شدید با افزایش قیمت بنزین بود. اعتراض صرف به افزایش بهای بنزین به عریانترین شکل ممکن خود را در آتشزدن پمپ بنزینها نشان داد. اما علاوه بر پمپ بنزینها بخشهای دیگری از اموال عمومی (و یا اموالی که از منظر معترضان منتسب به دولت بودند و به نظر عمومی میآمدند) نیز در نوک پیکان صدمات قرار داشتند. تخریب ساختمانها و ادارات دولتی، آتشزدن بانکها و خودپردازها، غارت اموال فروشگاههای زنجیرهای، تخریب و به آتش کشیدن اتوبوسهای شرکت واحد و … معرف عصبانیت شدید و نارضایتی معترضین بود.
این اعتراضات برعکس تجمعات سالهای گذشته که اغلب در محلات مرکزی شهر و بالاشهر اتفاق میافتاد بیشتر در مناطق حاشیهای شهرها و محلههای مربوط به طبقات متوسط و فقیر رخ داده است. به عنوان مثال تجمعات اعتراضی تبریز معمولاً در مرکز شهر (بازار) و یا بالاشهر (آبرسان) برگزار می شد اما این بار هستۀ مرکزی اعتراضات در اتوبان پاسداران واقع شده بود که محل تقاطع مناطق مسکونی حاشیهنشینان دامنههای عینالی، طبقۀ متوسط شهرکهای تازه ساخت و نیز طبقۀ نوسرمایهداران ولیعصر است و نماد سرمایهداری شبهمدرن تبریز یعنی «لاله پارک» در نزدیک این محل بنا شده است.
اعتراضات اخیر علاوه بر کلانشهرها در بسیاری از شهرهای کوچک (بالاخص شهرهای پیرامون پایتخت مثل ورامین، اسلامشهر، ملارد، شهریار، شهر قدس و …) نیز روی داد. این شهرها در واقع اقمار کلانشهرها محسوب میشوند و کسانی که به سبب ناکامیهای اقتصادی و مالی از سکونت در کلانشهرها بازماندهاند عمدتاً در محلات حاشیهای این شهرهای اقماری ساکن هستند.
اکثریت شرکتکنندگان در اعتراضات را جوانان تشکیل میدادند. جوانانی که شرایط ناساز زندگی را به ناچار تجربه میکنند. گرانی، بیکاری، بلاتکلیفی و چشمانداز مبهم آینده آنها را به شدت عصبی و مضطرب کرده است. در نتیجۀ تحریک آنی و شوک حاصل از اعمال ناگهانی افزایش بهای بنزین، این عصبانیت خود را به شکل حمله به اموال دولتی و تخریب آنها نشان داد. چرا که از منظر معترضین اموال دولتی نماینده دولتی هستند که موجب ناکامی آنها شده است.
تحلیل محتوای شعارهای داده شده در تجمعات نشان میدهد این اعتراضات هر چند که در درجه نخست حاوی نارضایتی اقتصادی بود اما در دل خود نارضایتی سیاسی را نیز دربرداشت.
این مردم در سالهای اخیر همه روزه اخبار فساد، اختلاس، ارتشاء و نابودی اموال عمومی را از منابع مختلف خبری دریافت کردهاند و در زندگی شخصی خود نیز شاهد انواع تبعیض و ناعدالتی بودهاند. جوانی که آرزوی داشتن یک پیکان دست چندم بر دلش سنگینی میکند با دیدن ویراژ ماشینهای میلیاردی در خیابانهای شهر یک ناکام است. حاشیهنشینی که کرایۀ خانه را با هزار دشواری تهیه میکند و هر سال با افزایش کرایهها به ناچار از مرکز شهر دور میشود با مشاهدۀ برجهای سر به فلک کشیده و ویلاهای شیک و باکلاس نوکیسههای تازه به دوران رسیده ناکام و درماندۀ این جامعه است. شنیدن اخبار مکرر و مستمر اختلاسها و فسادهای مالی همچون بنزینی بر آتش خشم فروخوردۀ درماندگان عمل میکند.
هر چند که فقر و تنگدستی یکی از دلایل نارضایتی است اما آن چیزی که اهمیت اساسی دارد فقر نیست بلکه احساس نابرابری، تبعیض و ناعدالتی است. مردمی که 120 سال پیش در پی تأسیس «عدالتخانه» بودند و انقلاب مشروطه دردی از آنها دوا نکرد امروز هم از تبعیض، نابرابری، اختلاس و فساد اداری ناله میکنند. این کمبودها است که نارضایتی عمومی را به طور تصاعدی افزایش میدهد.
دولتمردان باید از این اعتراضات درس بگیرند چرا که تنها بخش کوچکی از این اعتراضات ویرانگر مربوط به افزایش قیمت بنزین بود. سهم عمده را میتوان به «نارضایتی از توزیع منابع و فرصتها» و «اعتراض به شیوۀ ادارۀ کشور» نسبت داد. توزیع برابر منابع و فرصتها، اشتغالزایی، شفافیت عملکردها و همکاری و مشاوره با متخصصان و نخبگان به بهبود اوضاع کمک خواهد کرد.
شماعلاوه بر نظر می توانید مطالب خود را به ایمیل (info@tezhgah.ir) یا قسمت تماس با ما بفرستید
نشر مطالب جنبه خبری و لزوما دیدگاه سایت نیست...
نظرات مختلفی درباره منشاء این اعتراضات ارائه شده و از این حرکات جمعی با نامهای «اعتراض»، «آشوب»، «اغتشاش» و «فتنه» نام برده شده است. اما فارغ از نگاه امنیتی و سیاسی این قضایا را میتوان از منظر جامعهشناسی نیز تحلیل کرد:
در نگاه نخست به نظر میرسد این اعتراضات نوعی مخالفت شدید با افزایش قیمت بنزین بود. اعتراض صرف به افزایش بهای بنزین به عریانترین شکل ممکن خود را در آتشزدن پمپ بنزینها نشان داد. اما علاوه بر پمپ بنزینها بخشهای دیگری از اموال عمومی (و یا اموالی که از منظر معترضان منتسب به دولت بودند و به نظر عمومی میآمدند) نیز در نوک پیکان صدمات قرار داشتند. تخریب ساختمانها و ادارات دولتی، آتشزدن بانکها و خودپردازها، غارت اموال فروشگاههای زنجیرهای، تخریب و به آتش کشیدن اتوبوسهای شرکت واحد و … معرف عصبانیت شدید و نارضایتی معترضین بود.
این اعتراضات برعکس تجمعات سالهای گذشته که اغلب در محلات مرکزی شهر و بالاشهر اتفاق میافتاد بیشتر در مناطق حاشیهای شهرها و محلههای مربوط به طبقات متوسط و فقیر رخ داده است. به عنوان مثال تجمعات اعتراضی تبریز معمولاً در مرکز شهر (بازار) و یا بالاشهر (آبرسان) برگزار می شد اما این بار هستۀ مرکزی اعتراضات در اتوبان پاسداران واقع شده بود که محل تقاطع مناطق مسکونی حاشیهنشینان دامنههای عینالی، طبقۀ متوسط شهرکهای تازه ساخت و نیز طبقۀ نوسرمایهداران ولیعصر است و نماد سرمایهداری شبهمدرن تبریز یعنی «لاله پارک» در نزدیک این محل بنا شده است.
اعتراضات اخیر علاوه بر کلانشهرها در بسیاری از شهرهای کوچک (بالاخص شهرهای پیرامون پایتخت مثل ورامین، اسلامشهر، ملارد، شهریار، شهر قدس و …) نیز روی داد. این شهرها در واقع اقمار کلانشهرها محسوب میشوند و کسانی که به سبب ناکامیهای اقتصادی و مالی از سکونت در کلانشهرها بازماندهاند عمدتاً در محلات حاشیهای این شهرهای اقماری ساکن هستند.
اکثریت شرکتکنندگان در اعتراضات را جوانان تشکیل میدادند. جوانانی که شرایط ناساز زندگی را به ناچار تجربه میکنند. گرانی، بیکاری، بلاتکلیفی و چشمانداز مبهم آینده آنها را به شدت عصبی و مضطرب کرده است. در نتیجۀ تحریک آنی و شوک حاصل از اعمال ناگهانی افزایش بهای بنزین، این عصبانیت خود را به شکل حمله به اموال دولتی و تخریب آنها نشان داد. چرا که از منظر معترضین اموال دولتی نماینده دولتی هستند که موجب ناکامی آنها شده است.
تحلیل محتوای شعارهای داده شده در تجمعات نشان میدهد این اعتراضات هر چند که در درجه نخست حاوی نارضایتی اقتصادی بود اما در دل خود نارضایتی سیاسی را نیز دربرداشت.
این مردم در سالهای اخیر همه روزه اخبار فساد، اختلاس، ارتشاء و نابودی اموال عمومی را از منابع مختلف خبری دریافت کردهاند و در زندگی شخصی خود نیز شاهد انواع تبعیض و ناعدالتی بودهاند. جوانی که آرزوی داشتن یک پیکان دست چندم بر دلش سنگینی میکند با دیدن ویراژ ماشینهای میلیاردی در خیابانهای شهر یک ناکام است. حاشیهنشینی که کرایۀ خانه را با هزار دشواری تهیه میکند و هر سال با افزایش کرایهها به ناچار از مرکز شهر دور میشود با مشاهدۀ برجهای سر به فلک کشیده و ویلاهای شیک و باکلاس نوکیسههای تازه به دوران رسیده ناکام و درماندۀ این جامعه است. شنیدن اخبار مکرر و مستمر اختلاسها و فسادهای مالی همچون بنزینی بر آتش خشم فروخوردۀ درماندگان عمل میکند.
هر چند که فقر و تنگدستی یکی از دلایل نارضایتی است اما آن چیزی که اهمیت اساسی دارد فقر نیست بلکه احساس نابرابری، تبعیض و ناعدالتی است. مردمی که 120 سال پیش در پی تأسیس «عدالتخانه» بودند و انقلاب مشروطه دردی از آنها دوا نکرد امروز هم از تبعیض، نابرابری، اختلاس و فساد اداری ناله میکنند. این کمبودها است که نارضایتی عمومی را به طور تصاعدی افزایش میدهد.
دولتمردان باید از این اعتراضات درس بگیرند چرا که تنها بخش کوچکی از این اعتراضات ویرانگر مربوط به افزایش قیمت بنزین بود. سهم عمده را میتوان به «نارضایتی از توزیع منابع و فرصتها» و «اعتراض به شیوۀ ادارۀ کشور» نسبت داد. توزیع برابر منابع و فرصتها، اشتغالزایی، شفافیت عملکردها و همکاری و مشاوره با متخصصان و نخبگان به بهبود اوضاع کمک خواهد کرد.