دسته بندی : یادداشت شما نسخه قابل چاپ تاریخ : 05 بهمن 1398 , 19:36 - شناسه خبر : 775 -
مرگ یک کبوتر در گودال اطراف مسکن مهر آبدانان...!
نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند دست ها می سایم تا دری بگشایم بر عبث می پایم که به در کس آید در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند
عزیز دلم
امشب می خواهم با تو حرف بزنم. اصلا خیال کن هیچ اتفاقی نیفتاده.دم درِ حیاط داری خاک بازی می کنی
ماشین هایی که برایت خریده اند از روی خاکریز بالا و پایین می کشی و ادای آن ها را در می آوری .
حتما می دانی مامان پایان نامه اش را در باره بازی بچه ها نوشت. هیچ بچه ای به اندازه ی تو خاک بازی نکرد و دست هایش خاکی نشد. هیچ وقت خسته نمی شدی مگه نه ؟
حالا تو اسمت رامینه مگه نه ؟
"پاپا! من دو تا پاپا دارم یکی تو یکی هم پاپا عادل"
آآآفرین!
اگه گفتی کدامو بیش تر دوست داری؟
می خندی و دندان هایت شبیه مامان ولی چشم هایت نه! به پدر بزرگ پدری می برند، ٱبی می شوند، آبی!
همین بودکه پدرت یاد چشمایت می افتد و گریه می کند !
قرار شد حرفی از آن اتفاقی که افتاده بود به میان نیاریم
حالا تو کلاس دوم شده بودی .دیگر خواندن نوشتن را یاد گرفته بودی حتما این نوشته ی من را هم می خوانی
این نوشته کوتاه بود چون نتوانستم زیاد بنویسم.عزیزم !
چه بگویم تو دیگه نیستی !
اگر بزرگ می شدی حتما "جان شیفته" ی رومن رولان را می خواندی.داستان مادری است که تنها فرزندش را بزرگ می کند ولی در جنگ کشته می شود!
بچه ها هم ، بازی می کنند تابه زندگی برسند اما گاهی پیش از رسیدن به زندگی، مرگ آن هار ا از ما می گیرد!
شرح واقعه: رامین کودک 7 ساله آبدانانی در حال بازی با توپ فوتبال بوده که توپش به کانال کنار ساختمان های مسکونی پرت می شود ظاهرا شهرداری این کانال را جهت هدایت آبهای سطحی ایجاد کرده که متاسفانه عمق آن رو زیاد کرده و یه دریچه توری مانند جلو کانال قرار می دهند که در بارندگی اخیر این آشغال ها دریچه را می بندند...رامین وقتی وارد کانل می شود راه نجاتی پیدا نمی کند و...!
مدیریت پایگاه فرهنگی اجتماعی تژگاه این حادثه تلخ را به خانواده داغدار و استاد عزیزمان جناب مبارک نصیری تسلیت عرض نموده و از مسئولین استدعا داریم عوامل کوتاهی و قصورهای احتمالی در بروز این حادثه تلخ را به پای میز محاکمه معرفی نمایند.
شماعلاوه بر نظر می توانید مطالب خود را به ایمیل (info@tezhgah.ir) یا قسمت تماس با ما بفرستید
نشر مطالب جنبه خبری و لزوما دیدگاه سایت نیست...
امشب می خواهم با تو حرف بزنم. اصلا خیال کن هیچ اتفاقی نیفتاده.دم درِ حیاط داری خاک بازی می کنی
ماشین هایی که برایت خریده اند از روی خاکریز بالا و پایین می کشی و ادای آن ها را در می آوری .
حتما می دانی مامان پایان نامه اش را در باره بازی بچه ها نوشت. هیچ بچه ای به اندازه ی تو خاک بازی نکرد و دست هایش خاکی نشد. هیچ وقت خسته نمی شدی مگه نه ؟
حالا تو اسمت رامینه مگه نه ؟
"پاپا! من دو تا پاپا دارم یکی تو یکی هم پاپا عادل"
آآآفرین!
اگه گفتی کدامو بیش تر دوست داری؟
می خندی و دندان هایت شبیه مامان ولی چشم هایت نه! به پدر بزرگ پدری می برند، ٱبی می شوند، آبی!
همین بودکه پدرت یاد چشمایت می افتد و گریه می کند !
قرار شد حرفی از آن اتفاقی که افتاده بود به میان نیاریم
حالا تو کلاس دوم شده بودی .دیگر خواندن نوشتن را یاد گرفته بودی حتما این نوشته ی من را هم می خوانی
این نوشته کوتاه بود چون نتوانستم زیاد بنویسم.عزیزم !
چه بگویم تو دیگه نیستی !
اگر بزرگ می شدی حتما "جان شیفته" ی رومن رولان را می خواندی.داستان مادری است که تنها فرزندش را بزرگ می کند ولی در جنگ کشته می شود!
بچه ها هم ، بازی می کنند تابه زندگی برسند اما گاهی پیش از رسیدن به زندگی، مرگ آن هار ا از ما می گیرد!
شرح واقعه: رامین کودک 7 ساله آبدانانی در حال بازی با توپ فوتبال بوده که توپش به کانال کنار ساختمان های مسکونی پرت می شود ظاهرا شهرداری این کانال را جهت هدایت آبهای سطحی ایجاد کرده که متاسفانه عمق آن رو زیاد کرده و یه دریچه توری مانند جلو کانال قرار می دهند که در بارندگی اخیر این آشغال ها دریچه را می بندند...رامین وقتی وارد کانل می شود راه نجاتی پیدا نمی کند و...!
مدیریت پایگاه فرهنگی اجتماعی تژگاه این حادثه تلخ را به خانواده داغدار و استاد عزیزمان جناب مبارک نصیری تسلیت عرض نموده و از مسئولین استدعا داریم عوامل کوتاهی و قصورهای احتمالی در بروز این حادثه تلخ را به پای میز محاکمه معرفی نمایند.