سیاهچادر / اصغر کریمی
سیاهْچادُر، مسكن قابل حملونقل بیشتر كوچنشینان دامدارایران. این نوع مسکن میان كوچنشینان ایران نامهای متفاوتی دارد؛ بختیاریها و ایلهای کهگیلویه و بویراحمد و ممسنی به آن بُهون (کریمی، «نگاهی ... »، 43، سفر ... ، 95؛ دیگار، 189)، لرهای لرستان، مثلاً لرهای ایل پاپی، دَوار (فیلبرگ، ایل ... ، 102؛ صفینژاد، لرها ... ، 531)، کردهای غرب ایران، مثلاً ایلهای میلان و شكاك، گُون (کلانتری، 26-27؛ علینژاد، 113)، بلوچها گِدام (بلوکباشی، 514، 521)، سنگسریها گوت (شاهحسینی، 178)، كوچنشینان تالش پارو (شكوری، 152)، اهالی ایل بچاقچی كرمان بهطور عام پلاس، به سیاهچادر كوچكِ هنگام كوچْ، هجیر، و به سیاهچادر بزرگ زاجیل (بهنیا، 121)، و عربها به آن بیت شَعْر (فیلبرگ، سیاهچادر ... ، 276) میگویند.
سیاهچادر، غیر از آلاچیق نمدپوش كوچنشینان تركمن و شاهسون، مسكنی موقت و شاخص در نظام كوچنشینی ایران است كه ظاهراً از دیرباز تاكنون تكامل و تحولی نداشته است و در بین بیشتر كوچنشینان عمومیت دارد. این نوع مسکن با وضع زندگی متحرك كوچنشینی و معیشت دامداری آنها سازگار است و قابلیت برپاشدن و نیز برچیدن و بارشدن بر پشت چهارپایان و حمل به نقطهای دیگر را در كوتاهمدت دارد. در سرتاسر ایران، رنگ این سرپناه سیاه است كه از موی سیاه بز بافته میشود، زیرا چادری كه از پشم خالص گوسفند بافته شده باشد، بهراحتی كش میآید؛ ولی مو مقاوم و بادوام است، خطر بیدزدگی ندارد، در مواقع بارندگی، نخستین قطرات باران رشتهها و ریسمانها را درهمفشرده میسازد و باران كمتری به داخل چادر نفوذ میكند. همچنین در اثر گرما و هوای خشك منبسط میشود و بادگیری و تهویۀ درون چادر بیشتر، و هوای درون چادر خنكتر میگردد (كریمی، «نگاهی»، 41). بهطوركلی، در همهجای ایران، پوشش سیاهچادر كوچنشینان از كنار هم دوختهشدن نوارهای بافتهشدهای (تخته، لَت) به عرض معمولاً 50 تا 80 سانتیمتر شکل میگیرد كه از نظر فنی تابعی از دار بافندگی زمینی كوچنشینان و میدان فعالیت دو دست بافندهای است كه بر زمین نشسته است. طول این نوارها بستگی به طول چادر مورد نظر دارد. هرچه بافت در طول لت جلوتر میرود، بافنده نیز با آن جابهجا میشود (همانجا).
با علم به اینكه این سرپناه یكی از مهمترین معیارها (پارامترها) در زندگی انسان است، همیاری گروهی در فراهمكردن مواد اولیه، مراحل بافت و برپاكردن آن نقش عمدهای را ایفا میكند. هرسیاهچادربهطور متوسط، 60 كیلوگرم وزن، و به همین میزان احتیاج به موی بز دارد؛ از هر رأس بز بهطور متوسط فقط میتوان در حدود نیم كیلوگرم مو چید؛ بافتن نوارها نیز زمان و نیروی كار بیشتری طلب میكند. بنابراین نیاز مبرمی به همیاری بی مزد و مواجب و صمیمانۀ همۀ اعضای همان واحد اجتماعی ـ اقتصادی كوچك چند سیاهچادری دارد كه چادرهایشان را در كنار هم برپا میكنند (كه در هر ایلی نامی بخصوص دارد: مال، در بین لرها؛ خِیل، در بین سنگسریها؛ كَرنگ، در بین تركاشوندهای همدان؛ كُرَنگ، در بین ملكشاهیها؛ یورت، در بین بچاقچیها؛ و جز اینها). این همیاری در تهیۀ سیاهچادر مشتمل بر نیروی كار و تأمین كسری موی بزبرای بافتن سیاهچادر است. در برخی از ایلها (مثلاً ایل بهمئی)، درصورت ازدواج برادر كوچكتر و جداشدن بهون (سیاهچادر) او از بقیۀ خانوار، موی بز لازم برای بافتن بهون جدید را بقیۀ خانواده تأمین میكنند. كسری موی بز را نیز دیگر همسایگان در اختیار او میگذارند و وجهی دریافت نمیكنند تا او نیز قادر به تكمیل چادر و تهیۀ مسكنی برای خود باشد (صفینژاد، عشایر ... ، 665). در انتخاب جـا برای استقرار چادر نیز دقت میشود كـه سیلگیر، كنار رودخانۀ خشك و زیر صخرههای بزرگ نباشد.

تصویر 1: توزیع جغرافیایی سیاهچادر (فیلبرگ، سیاهچادر، 17)
پیشینه: دیرینگی چادر یا سیاهچادر به دورۀ مادها (ح 701-550 قم) میرسد. حكایات مختلف دربارۀ چادرهای ایرانیان در زمان جنگهای مادها حاكی از آن است كه ظاهراً یونانیان از ایرانیان تقلید كرده، و حتى چادر بزرگی از ایرانیها بهعنوان هدیه دریافت كردهاند (همان، 343).
ابنفضلان (سدۀ 4 ق) نوشته است: غزهای ترك صحرانشین در خانۀ مویی یا سیاهچادر (بیوت شَعْر) زندگی میكنند. به رسم صحرانشینان، یك دسته از این چادرها در یك جا و دستۀ دیگر در جای دیگر گرد هم جمع میشوند (ص 61-62). ابنحوقل در همین سده دربارۀ مردمی که میان کرمان و مکران و سند زندگی میکردهاند، نوشته است که آنها در زیر چادرها به سر میبرند (ص 269-270). ادریسی در سدۀ 6 ق، دربارۀ بلوچها نوشته است که آنها مثل عربها در زیر چادر مویین زندگی میكنند (1/441).
به نظر فیلبرگ، جغرافیدانان در قرون وسطى سیاهچادری با پوششی بافتهشده از مو را که بهطور عام مورد استفاده قرار میگرفته است، بهمثابۀ مسکن متداول جمعیت جهان اسلام دانستهاند (همان، 334-335). كلاویخو كه از 806 تا 809 ق/1403 تا 1406 م، در ایران بوده، در نزدیکی نیشابور اردوگاه قبیلۀ «الواری» از گلهچرانانِ کُرد را دیده که تقریباً شامل 400 چادر بوده است (ص 188).
در ایران، تا قبل از پدیدۀ روزافزون یكجانشینی در بین عشایر كوچنشین، كردهای شمال غربی ایران، كردهای كردستان، كردهای كرمانشاهان، تركاشوندهای همدان، لرهای لرستان، لرهای بختیاری، لرهای ایلات كهگیلویه و بویراحمد، لرهای ممسنی، قبایل عربزبان خوزستان، ایلهای خمسۀ فارس، قشقاییهای فارس، بچاقچیهای كرمان، بلوچها، كردهای شمال خراسان، ایل سنگسر و تالشهای منطقۀ شمال در زیر چادر زندگی میكردند كه هنوز هم شماری از آنها همان روال كوچنشینی را ادامه میدهند و سیاهچادر مسكن اصلی آنها ست.
سیاهچادر كردهای آذربایجان غربی: مسكن عشایر كرد آذربایجان غربی، معمولاً سیاهچادری از موی سیاه بز است.

تصویر 2: نمای یك سیاهچادر كردی كه اطراف آن را با چیق / چیت گرفتهاند. علامتهایی كه كردهای گیلانغرب با خمیر برای دفع چشمزخم روی سیاهچادرهای خود میكشند (جزمی، 195)
مردها موی بزها را میچینند، و زنها آن را میشویند و میریسند ومیتابند و به شكل نوارهایی به عرض 25 تا 50 سانتیمتر و به طول 10 تا 15 متر میبافند و در كنار هم قرار میدهند و به هم میدوزند تا پوشش چادر بزرگ فراهم شود. مردان و زنان به كمك هم آن را بر روی دیركها سوار میكنند. اطراف سیاهچادر عموماً با زمین فاصله دارد و این فاصله را بهوسیلۀ حصیر (یا چیت / چیق) میپوشانند.
در داخل همۀ چادرها، روبهروی ورودی چادر، سکویی سنگچین به طرز زیبایی میسازند و روی آن خورجینهای دستبافت و وسایل خواب را میگذارند و آن را با جاجیم و گلیم خوشنقش میپوشانند و پشتیها و بالشها را روی آن قرار میدهند. سمت راست چادر که با نمد و گلیم و فرش مفروش میشود، مخصوص پذیرایی است. سمت چپ نیز اختصاص به مصارف مختلف خانگی دارد. زنها بساط پخت نان را در جلو چادر برپا میكنند و پختوپز را در اجاق خارج از چادر انجام میدهند. اندازۀ چادر به موقعیت اجتماعی شخص بستگی دارد (اسكندرینیا، 24). ایلاتیهای كرد میلان در آذربایجان، با چند دیرك بزرگ در وسط، و دیركهای كوچك در گوشهوكنار، چادر را برپا نگه میدارند. ریسمانهای گوشهها و لبههای سقف چادر را به میخهای چوبی كه دراطراف چادر به زمین فروکردهاند، وصل میكنند. دورتادور یا 3 سوی چادر را با دیوارهای از حصیر به ارتفاع تقریبی یك متر و نیم میپوشانند تا از باد و گردوخاك جلوگیری كند و سدی برای دامهای از گلهرمیدۀ بیچوپان باشد. قسمتی از سمت چپ درون چادر را برای نگهداری برههای نوزاد و نگهداشتن لبنیات و جز اینها با پارچهای به بلندی نیم متر از سایر قسمتها جدا میكنند و آن را كُلین میخوانند. چادر خانوادۀ سرپرستان و دامداران ایل بزرگتر از چادر دیگران است (كلانتری، 27).

تصویر 3: سیاهچادر ایل میلان در آذربایجان (کلانتری، 26)

تصویر 4: تصویر ستاره ساختهشده از خمیر بر روی سیاهچادر كرد گیلانغرب برای جلوگیری از چشمزخم (جزمی، 196)

تصویر 5: تصویر شكارچی كرد برای شكار بز كوهی با پوشاك و اسلحۀ جدید (جزمی، 206)
سیاهچادر لرهای لرستان: در میان ایلات لر ناحیۀ الشتر لرستان، سیاهچادرهای بزرگ مختص بزرگان ایل است و دو قسمت لامردو (مردانه) و لاژنیل (زنانه) دارد. قسمت مردانه مخصوص پذیرایی از مهمانان و مكان مشورت است. قسمت زنانه مخصوص پختوپز و امور عادی زندگی است. اسباب و اثاثیۀ این چادرها موقعیت اجتماعی افراد را تعیین میكند. برای نگهداری از فراوردههای لبنی، در گوشهای از چادر فضایی به وسیلۀ حصاری از نی یا تركه به نام چیت جدا میكنند. اجاقی هم به نام گووَر در درون سیاهچادر حفر میكنند و دور آن سنگ میچینند كه این سنگها قابـل جابهجاشدناند. بـه مجموعـهای از چند سیـاهچادر كه بهصورت دایرهوار و گاه ردیفی و چهارضلعی و یا سهضلعی برپا میشود، كورنگ میگویند. نسبت گلههای گوسفند و گاو و اسب و استر تعیینكنندۀ وسعت این كورنگ است؛ محدودۀ آن را با پرچینی از شاخ و برگ درختان خاردار جنگلی تعیین میكنند كه یك یا دو ورودی و خروجی دارد. اینان نیز قسمتی از فضای درون چادر را با سنگ و چوب بالا میآورند و رختخواب و گبهها و اسباب و اثاثیه را روی آن میچینند و روی همه را با فرشها و گلیمهای رنگین خوشنقشونگار میپوشانند. به این قسمت از سیاهچادر پورِك میگویند (عسكریعالم، 1/30-32).
لرهای لرستان دورتادور پایین دیوارۀ سیاهچادر را با نِیچیت میپوشانند (صفینژاد، لرها، 531). كوچندگان در مدت اقامت در سردسیر و گرمسیر، در چند نوبت محل سیاهچادرها یا مال را تغییر میدهند. این كار بهسبب تمامشدن آب، به انتها رسیدن علوفۀطبیعی و نزدیكترشدن به آب و علوفۀ جدید است (همان، 369). در میان لرهای بزرگ و كوچك، پس از اینكه مردان سیاهچادر را برپا كردند، فضای درونی سیاهچادر با مشاورۀ اعضای خانوار به فضاهای مستقل درونی تقسیم میگردد. جایگاه رختخوابهای پیچیدهشده در موجها (شالهای بزرگی همانند پتو، بافتهشده از پشمهای رنگی)، بر روی سكوی ساختهشده در درون چادر است و دیگر جاها با دیوارههای نیچیت مشخص میگردد. بهترین فرشها و مرغوبترین رختخوابها در لامَردان / لامردو ست. تزیین و زیبایی این قسمت از چادر نمایانگر شخصیت اجتماعی صاحب آن است. سیاهچادر كدخدایان، كلانتران و خوانین بسیار بزرگتر و تزیینیافتهتر از سیاهچادرهای معمولی است (همان، 532-533).
در میان ایلات، اجاق چادر از تقدس خاصی برخوردار است، تاجاییكه در مواقع ضروری به آن قسم میخورند؛ هنگام روشنكردن آن نام خدا را بر زبان میآورند و هنگام تخلیۀ آن، چندین بار بسمالله میگویند (عسكریعالم، 1/32؛ برای آگاهی بیشتر دراینباره، نک : ه د، اجاق).
سیاهچادرتركاشوندهای همدان: در بین چادرنشینان دامدار ایل تركاشوند كه در اطراف همدان هستند، آرایش مجموع چند چادر را كُرنگ میگویند. ساختار این كرنگ و سازماندهی آن مشابه مال (اردوگاه) بختیاریها ست. دامهای هر صاحبچادری از كنار همان چادر وارد میشود و در مقابل چادر او میخوابد و از همانجا نیز خارج میشود (برقعی، 3-4).
سیاهچادر بختیاریها: هریک از گروههای ایل بختیاری اردوگاه و تأسیسات ثابتی برای خدمات ضروری خود دارند و گروه دیگری نمیتواند از آن استفاده کند. این تأسیسات به هنگام کوچ و ترک اردوگاه باقی میماند و در نوبت بعد هنگام برگشت دوباره مورد استفاده قرار میگیرد. در میان بختیاریها، عرض لَتها یا نوارهایی كه از بههمدوختن آنها پوشش چادر به دست میآید، حدود 40 تا 60 سانتیمتر، و طول آنها متناسب با طول چادری است كه وسعت آن مورد نظر است (ح 6 تا 15 متر)، و به عمق 5/4 تا 7 متر. لبههای طولی لتها که به هم دوخته میشوند، خطوط روشن بسیار مشخصی را تشکیل میدهند كه امكان نفوذ اشعۀ ملایمی از نور خورشید و به هنگام بارندگی، چند قطره باران را به داخل چادر میدهند. بافتن ریسمانها و طنابهای چادر نیز مثل هر كار بافندگی دیگر بر عهدۀ زنان است. بریدن چوب از درختان جنگلی و درستكردن دیركها و ستونها و میخهای چوبی، تسطیح زمین چادر، سنگچینی سكوی اصلی چادر، و كندن چاله و درستكردن اجاق به عهدۀ مردان است. برپاكردن چادر را زن و مرد به یاری هم انجام میدهند. تنظیم و چیدن اشیاء و وسایل زندگی در درون چادر به عهدۀ زنها ست. برپاکردن این چادرها منوط به تأسیسات و عوامل ثابت از نوع تسطیح و سنگچینی و جز اینها ست. تنها آثاری نیز كه بعد از ترك ایل از «مال»ها باقی میمانند، همین عوامل ثابت است.

تصویر 6: پلان چادر بختیاری و نمای چادر بختیاری از پهلو (دیگار، 190)
در ایل بختیاری، سیاهچادر (یا بوهون) فضای خصوصی خانوار و كوچكترین واحد مصرف، و مال كوچكترین واحد تولیدی است. در یك مال، قبل از شروع عملیات برای برپایی هر نوع تأسیساتی، اعم از سیاهچادر، كُلَهبره (حصار سنگچین مخصوص برهها)، دوم / دون (حصار سنگچین قیفمانند مخصوص شیردوشی از دامها) و جز اینها، باید جای آن را كاملاً آماده كرد. طول قطعۀ مسكن (جاورگا) حدوداً 10 متر و عرض آن بهتناسب از 3 تا 5 متر است. همیشه در یكی از طولهای این جاورگا، دیوار كـوتاهی بـه نـام چُل، بـا سنگها و قلـوهسنگهای بـدون ملاط بـه عرض حدود یك متر و ارتفاع حدود 60 تا 80 سانتیمتر درست میكنند یا اگر هنوز از قبل مانده باشد، آن را مرمت میكنند.

تصویر 7: انواع ستون و سرستون برای سیاهچادر بختیاری و نوع بستن طناب به دیرکهای کوتاه کنار چادر و هَرَکِه (همو، 192)
در قسمت انتهایی سمت راست سطح رو به درونِ چُل، چند حفرۀ كوچك طاقچهمانند با چند قطعهسنگ صاف بزرگ میسازند و كف حفرۀ سمت راست را سنگچین میكنند. وقتی چادر بر روی این مكان برپا شد و خورجینها روی چل چیده شد و وسایل آشپزی در حفرهها قرار گرفت و مشك آب را در درون حفرۀ سمت راست گذاشتند و مواد سوختنی ازقبیل هیزم و فضولات دامی را كمی دورتر از چادر در همین سمت قرار دادند (كریمی، سفر، 68)، حال چادر نام وارگا به خود میگیرد. جای وسایل پختوپز در سمت راست چادر است و پختوپز هم در همینجا انجام میگیرد (همان، 67- 69؛ همو و دیگار، 302-304).

تصویر 8: چادر بختیاری از روبهرو و نمای عمودی خط میانی آن كه حكایت از وجود تیرهای حمال دارد (دیگار، 196)
در ایل بختیاری تعداد لتهایی كه سیاهچادر را تشكیل میدهند، همیشه فرد است. هر سیاهچادر، در ارتباط با مقام و منزلت و دارایی صاحب چادر، از 5 لت (كوچكترین) تا 13 لت (بزرگترین) را شامل میشود. در دو انتهای هر لت بافتهشده، بهمنظور ممانعت از بازشدن بافت و ایجاد حس زیباییشناختی در بیننده، منگولههای تزیینی كوچكی از همان رشتههای مویین میبافند (كریمی، «نگاهی»، 41).

تصویر 9: نمایی از تعدادی از سیاهچادرهای یك «مال» بختیاری (همو، آرشیو عکس)
قطعات لازم برای برپاكردن سیاهچادر بختیاریها اینهایند: 1.چند میخ چوبی به بلندی تقریباً 60 سانتیمتر كه اگر برایشان مقدور باشد، معمولاً سر آن دوشاخه است و شاخۀ كوچكتر كه درحدود 10 سانتیمتر است، رو به پایین، یعنی بعد از كوبیدن میخها رو به زمین قرار میگیرد كه طناب از آن فرار نكند. این میخهای چوبی را خودشان «می» مینامند. از این میخها به شرطی میتوان استفاده كرد كه طبیعت زمین اجازه دهد، وگرنه از هَرَكِه استفاده میكنند. 2. در زمینهای نرم و بیشتر برای پشت چادر به تعداد نوارهای پشت چادر به جای میخ از شاخههای نرم گَوَن (معمولاً دوشاخه) استفاده میکنند و دو سر دوشاخه را زیر سنگ سنگین جای میدهند. این شاخهها را خودشان كه در اینجا نقش همان میخها را ایفـا میكنند، «هركـه» مینامند. 3. بـه تعداد میخها، طناب یـا نوارهایی به عرض حدود 5 سانتیمتر لازم است كه زنان عشایر میبافند و به آن وِریس میگویند. جنس بافت آن تركیبی است از پشم گوسفند و موی بز كه تارها از موی بز، و پودها از پشم است و بیشتر نقشین و رنگین یا سفید و سیاه بافته میشود. 4.برای گذاشتن در ردیف جلو چادر، به تعداد این «وریس»ها چوبهایی به اندازۀ تقریبی 120 سانتیمتر لازم است. این چوبها را «پیشَ» مینامند. 5. به نسبت درازای چادر، چند چوب به ارتفاع تقریبی دو متر لازم است كه چادر را سرپا نگه دارد. این چوبهای بلند را كه در حكم ستون چادر است، خودشان «سِتیم» مینامند. یك سر این ستونها كه در بالا قرار میگیرد، گاه دوشاخه است که مناسب برای گذاشتن چوب است و گاه نوكتیز که برای فرورفتن در سوراخ مَنتَل استفاده میشود. 6. به تعداد ستونها، چوبهایی لازم است كه بلندی آنها در حدود یك متر است و نقش تیر حمال چادر را ایفا میكند. خودشان آن را «مَنتَل» میگویند. این «منتل»ها معمولاً كمی خمیدهاند. 7. پوشش سیاهچادر مركب از «لت»ها ست. 8. مقداری سنگ بزرگ و كوچك كه با آنها در یك سمت درازای چادر، دیواری كوتاه به نام چُل برای گذاشتن اسباب خانه درست میکنند (همو، «نگاهی»، 41-42).
برای حفاظت از دامها، چادر را بهنحوی برپا میكنند كه پشت آن به طرف راه، و جلو آن به طرف كوهی باشد كه دامها در آنجا میخوابند. پوشش چادر را روی سطح جاورگا میگسترند، بهنحویكه نوارهای بههمدوختۀ آن به موازات چل باشد و روی آن را نیز بپوشاند. میخها را در راستای قلابهای لتها میكوبند و جای هَرَكهها را مشخص میکنند و طنابها و وریسها را به قلابهای لتهای جلو و عقب چادر گره میزنند. پیشها را به زیر چادر تكیه میدهند. نوك استیمها را در حفرۀ منتلها میگذارند و به زیر چادر میبرند و چادر برپا میشود و همۀ این كارها را یك زن و مرد انجام میدهند (همو، سفر، 68).
پوشش چادر بختیاری به شكل دو سطح كموبیش برابر است كه یك سطح آن با شیب تندی از روی چُل میگذرد و به زمین میرسد و پشت چادر را مسدود میكند. سطح دیگر كه در جلو چادر است، كمی بالا میآید و لبههای آن را دیركهای كوتاهتر (پیشَ) بالا نگه میدارند و سایبانی را تشكیل میدهد. ستونها به زمین فروبرده نمیشوند و طنابهایی كه از یك سو به قلابهای لبههای جلوی و عقبی چادر، و از سوی دیگر به زمین وصل شدهاند، آنها را بهطور عمودی نگه میدارد. سر دیگر بندها به میخهای چوبی بسته میشود (دیگار، 189-192).
پوشش چادر به تناسب اندازه و كیفیت بافت میتواند از 20 تا 60 كیلوگرم وزن داشته باشد. یك چادر با دیركها و بندها و سایر اجزاء را میتوان بار یك خر یا یك گاو كرد. برپاكردن چادرحداكثر یك ساعت وقت میگیرد. بعضی از كوچنشینان دو عدد چادر دارند: یكی كوچكتر برای طول مسیر كوچ، و دیگری برای مدت اقامت زمستانی در گرمسیر كه زمان طولانیتری در آن زندگی میكنند. این چادرها را در موقع كوچ بهاره با خود حمل نمیکنند و به یكجانشینان میسپارند (همو، 193، 196).
مردان بختیاری هنگام مرگ عزیزان، بهویژه اگر مردی شایسته یا جوان باشد، دست به عملی نمادین میزنند و با چاقو بندهای چادر برافراشته را میبرند و چادر را میخوابانند كه نشانهای از خانهخرابی و ازدستدادن هستیشان است (مددی، 72).
سیاهچادر در ترانهها و اشعار بختیاریها بازتاب فراوانی دارد، برای نمونه: «اَرِ تَرْسِسْدُم زِ هِی هِیِ سُوارونْ / خَیْمه نی کَشیمْ وُرْ مَرغِزارون: اگر از هیهی سواران میترسیدم / چادر را به چراگاهها نمیكشیدم (خیمه نمیزدم)» (عبداللٰهی، 34) و یا: «بُهونُم زِیدِه بید وُرکِلِ اَوْ / نَه گِگومْ جون اِکَنِه مالِ نیوَرِ خَوْ: چادرم در لب رودخانه برپا ست / برادر جان میكَنَد، ایل را خواب نمیبرد» (همو، 88، برای نمونههای دیگر، نک : 89، 117، 128، 135).
سیاهچادر عشایر كهگیلویه و بویراحمد: عشایر كوچرو در بویراحمد علیا، سیاهچادر را «بُهون» مینامند. حتى گفته میشود كه نام شهر بهبهان از كلمۀ بهان یا بهون (سیاهچادر) گرفته شده است، زیرا شهر ارجان، مركز منطقۀ كهگیلویه در زمان اسماعیلیه، در حدود سال 500 ق/1100 م تخریب شد و بازماندههای سكنۀ آن مدتی در همان محل در زیر سیاهچادر یا بهون (بهان) زندگی كردند؛ سپس در حدود 3 كیلومتری شمال شرقی ویرانههای ارجان، كلبههای گلی ابتدایی ساختند و چون مورد پسندشان قرار گرفت، گفتند: «به بهان است» (بهتر از بهان / بهون است) (ایوانف، 114؛ باور، 15-16).
از ابتدای مراحل تهیۀ چادر، یعنی از چیدن موی بز تا پایان تولید و حتى در برپاکردن آن، همۀ افراد مال هریك به نوعی مشاركت میكنند و هرگز در قبال فعالیت خود یا در ازای تأمین كسری موی بز و یا وسیلۀ تولید كه در اختیار قرار میدهند، مزدی دریافت نمیكنند؛ چون مراحل تولید بهتدریج و در طول زمان صورت میگیرد و قطعهبهقطعه پیش میرود، این نوع تعاون فشاری بر خانوارهای مال وارد نمیكند (صفینژاد، عشایر، 664-667).
عشایر کهگیلویه و بویراحمد برای آمادهکردن سیاهچادر این مراحل را پشت سر میگذارند:
1. تودۀ موی بز را در وسط دایرهای قرار میدهند. جوانان اعم از دختر و پسر و همچنین زنان مسن با تركههای بلند چوب در اطراف محیط دایره مینشینند و با تركههای خود آنقدر به تودۀ مو میزنند تا موها كاملاً نرم و مثل ابریشم لَخت شود.
2. زنان در اوقات فراغت خود لتها را میبافند. لت بافت سادهای دارد و دختران جوان در این كار داوطلبانه شركت میكنند تا هنر بافندگی و طرز بافت گلیم و جاجیم و جز اینها را از زنان میانسال بیاموزند. قطعات كهنۀ سیاهچادرها نیز با قطعات نو تعویض میشود و اگر قطعۀ كهنهای مورد نیاز دیگری باشد، رایگان در اختیارش قرار میدهند.
3. چون قطعات چوبی سیاهچادر مثل پایهها، ستونها، خركهای بالای ستونها و خلالها یا چوبهای سوزنیشكل و میخهای چوبی آن هركدام شكل خاصی دارند و فشار خاصی را تحمل میكنند، بنابراین از چوب ویژهای استفاده میکنند. مردان مال در تهیۀ چوب ستونها و پایهها از درختان بید و سپیدار كمك میكنند و آنهایی كه دستهای كارآزمودهای دارند، در تراشیدن و آمادهكردن و حتى انداختن نقشونگار بر روی چوبها مهارت خود را نشان میدهند. خلال (چوبهای نوكتیز كوچكی كه برای وصلكردن دیوارۀ سیاهچادر به سقف آن است) از چوب درختان جنگلی تهیه میشود. مردان مال هریك به سهم خود در همۀ مراحل تهیه و تولید و برپاكردن و حتى جمعكردن سیاهچادرهای فقرا یا اغنیای كوچنشین شركت میكنند و هیچگونه وجهی ردوبدل نمیشود (همان، 666-667).
سیاهچادر قشقاییها: قشقاییها این چادرها را در تابستان به شكل یك سرسرا و سالن برپا میكنند كه ورودی آن یك طول سیاهچادر است. در زمستان با تغییر و جابهجایی دیركها، چادر را طوری برپا میكنند كه در برابر باد و باران و توفانهای شدید مقاومت كند. برای این منظور در قسمت وسط چادر از جهت طول ستونهایی میگذارند كه بر نوك آنها دیركهای افقی سوار است و سقف را به حالت دوشیبه درمیآورند. اطراف چادر را با لَتَفهایی از جنس چادر میپوشانند. اینبار، ورودی چادر از یكی از اضلاع عرضی آن است. برای جلوگیری از ورود باد و گردوخاك، در بیشتر چادرها، دور آن چیق / چیت میكشند. در توفانها و بارندگیهای شدید كه زمین بر اثر بارندگی نرم میشود و احتمال خارجشدن میخها در اثر كشش طنابها وجود دارد، شاخههای بزرگ درخت روی طناب و میخها میگذارند و با سنگهای بزرگ مهار میكنند. برای جلوگیری از ورود آب باران به داخل چادر نیز در مرز داخلی چادر شیار كوچكی حفر میكنند و آبهای ریختهشده از اطراف را از این شیارها به سمت خارج هدایت میكنند (كیانی، 103-104).
در فصول مساعد سال كه بار سنگین زایمان دامها و كوچ ایل كمتر میشود، زنان در طول روز چند ساعت فراغت دارند و در قسمت پشت چادر، كارگاه سادۀ بافندگی خود را تدارك میبینند.
بر روی آن، تارهایی معمولاً به اندازۀ طول چادر و به عرض 50 تا 60 سانتیمتر میكشند و نخ پود را با بافت ساده از میان آنها میگذرانند. هریك از این نوارها به طول 10 تا 15 متر در مدت تقریبی 4 روز بافته میشود. وقتی كه همۀ نوارها آماده شد، آنها را از جلو به هم میدوزند و پوشش سقف چادر، و همچنین دیوارههای قسمت بالایی چادر (لَتَف) آماده میشود. به دور پوشش چادر، به فاصلههای معینی كه دیركهای چادر قرار میگیرند (معمولاً بین 8 تا 20 دیرك به ارتفاع 2 تا 3 متر)، حلقهها یا قلابهای محكمی از جنس مو به آن میبافند. برای برپاكردن چادر، پوشش سقف را روی زمین میگسترند و در مقابل هریك از حلقهها و به فاصلۀ دو ـ سه متری آن، میخهای چوبی 50سانتیمتری را با تخماق چوبی به زمین میكوبند. یك سر طنابها را به قلابها و سر دیگر آنها را بهطور آزاد به سر میخها میبندند. طنابها را وقتی میكشند و گره میزنند كه چادر برپا شده باشد. یك سر دیركهای چادر را زیر لبۀ چادر در كنار حلقه میگذارند و چادر را به كمك این دیركها سرپا میكنند و طنابها را محكم میكشند و گره میزنند تا چادر در اثر این كششِ سخت سرپا بایستد. برای اینكه دیركها آزاد نباشند و به هنگام باد از هم جدا نشوند، آنها را در قسمت بالا با طنابهای باریكی به نام رشمه كه مزین به منگولههای رنگین به نام گُمپُل است، به هم میبندند. در دو طرف پهلو و قسمت پشت، لبۀ لَتَف را با چوبهای نازك و سوزنی به طول تقریبی 15 سانتیمتر به نام شیش یا خلال به لبۀ پوشش وصل میكنند و چادر آماده میشود. مساحت این چادرها 15 تا 20 مـ2 است و چادرهای خانها گاهی تا 40 مـ2 وسعت دارند. قسمت پایین پشت و پهلوهای چادر را با چیت (حصار نیبافت) میپوشانند (همو، 105-107).


تصویر 10: چادر تابستانی و زمستانی ایل قشقایی (کیانی، 107، 109)
ایوانف نوشته است که برپاكردن چادرها در ایل قشقایی به عهدۀ زنان است (ص 217؛ نیز نک : بهمنبیگی، 119). در سرتاسر طول عقب چادر، در روبهروی ورودی، سكویی با سنگ و قلوهسنگ درست میکنند و همۀ وسایل زندگی اعم از خورجینها و رختخوابپیچها را روی آن منظم میچینند و بر روی همۀ آنها، گلیم میكشند و متكاها را بر روی آنها قرار میدهند. تزیین و سازماندهی همۀ سیاهچادرها به همین منوال است. در سمت راست چادر، جامهدان و چراغ توری و جعبۀ هزارپیشه (جعبۀ محتوی استكان و نعلبكی و قوری كه تنها شكستنیهای كوچنشینان است) را جا میدهند. در گوشۀ چپ چادر، خیکهای پوستی محتوی مواد خوراكی مثل روغن، پنیر و دوغ، و مشكهای پرآب و ظروف آشپزخانه را میچینند. در قسمت جلو چادر، دو اجاق میكَنند: یكی در سمت راست مخصوص مردها و برای دمكردن چای و آمادهکردن قلیان و جز اینها، و دیگری در سمت چپ مخصوص زنها برای پختوپز و نانپزی. كف چادر را با نمدهای رنگانگ و گبه فرش میكنند. از نظر آنها نمد (ه م) ارزان است و تولید آن چندان طول نمیكشد، و نیز چون مواد صابونی دارد، ضد رطوبت و عاملی در جلوگیری از ابتلا به رماتیسم است. وقتی مهمانی وارد شود، روی این نمدها فرش میاندازند. زنها و بچهها در طول چادر بهردیف میخوابند و مرد هم چون باید مواظب دامها باشد، معمولاً كنار اجاق در سمت راست چادر میخوابد. اگر مهمان داشته باشند، چادر را با پردهای به دو قسمت تقسیم میكنند (كیانی، 108- 109).
قشقاییها در راه کوچ، اگر قرار باشد که روز دیگری بیمعطلی به راه خود ادامه دهند، چادری برپا نمیكنند و به جای آن، حفاظی در مقابل تابش آفتاب ایجاد میكنند (قهرمانی، 46). آنها میگویند: اگر میترسیدم از جلجل بارون/ چادر نمیزدم بر بیابون (خدیش، 201).
سیاهچادر ایل باصری: سیاهچادر در ایل باصری نشان ظاهری و خارجی یك واحد اجتماعی (خانوار) است. سقف چادر به شكل مستطیل است و از موی سیاه بز بافته میشود و با دیركهایی در گوشهها و اطراف برپا میگردد. چادرهای بزرگتر یك ردیف دیرك به شكل T در خط مركزی دارند. اندازۀ چادرها متفاوت است؛ مثلاً چادری به ابعاد 4×6 متر و با ارتفاع دو متر، 5 دیرك در طول، و 3 دیرك كوتاهتر در طرف كوتاهتر دارد و از 5 قطعۀ جداگانه (4 قطعه برای دیوارها و یك قطعه برای سقف) تشكیل میشود. وقتی سقف چادر روی دیركها سوار میشود، قطعات دیوارها با میخهای چوبی به دور آن متصل میگردند. در اطراف سقف چادر در محل معین برای هر دیرك كناری حلقهای چوبی به قطعۀ سقف وصل شده است. طنابی از این حلقهها عبور میكند و از روی انتهای دوشاخۀ دیركها میگذرد و به میخهای روی زمین وصل میشود و بدین وسیله به پارچۀ چادر آسیبی نمیرسد. قسمت پایین دیوار را حصیرهایی میپوشاند كه بهطور آزاد به دیركها و به خود چادر تكیه داده شدهاند (بارث، 21-22). بیشتر تعمیرات وسایل و چادرها، بافتن و جفتكردن طنابها و جز اینها به دست مردها انجام میشود (همو، 28). معمولاً سازماندهی فضای داخلی همۀ چادرها همگون است. خیكهای محتوی آب و شیر را در یك طرف بر روی بستری از سنگ یا شاخوبرگ قرار میدهند. اثاثیه و متعلقات خانواده را در عقب چادر روی هم میگذارند كه در پشت آنها یك فضای تنگِ اختصاصی به وجود میآید. گودال كمعمقی برای آتش درنزدیك مدخل تعبیه میكنند. این چیدمان همگون در همۀ چادرها متأثر از ملاحظات عملی است و ارتباطی با باورها و اعتقادات مذهبی ندارد (همو، 22-23).
تعداد افراد و تیرههای ایل برحسب چادرها سنجیده میشوند. هر چادر مكان زندگی یك خانوار مستقل و نوعاً هستهای است كه واحد بنیادی ایل باصری و واحدهای تولید و مصرف آن هستند. در داخل هر چادر، یك نظام تقسیم قدرت و تقسیـم كار درمیـان اعضای خانوار وجود دارد (همو، 21، 26). اجتماع 2 تا 5 سیاهچادردر یك واحد و برپاكردن چادرها به شكل هلالی یا به خط مستقیم، تسهیلاتی بـرای دوشیدن شیـر دامها و چراندن گلهها ونگهداری از آنها را در شب به وجود میآورد (همو، 40). ایل باصری در حال سفر غالباً چادر كوچكتر با دیركهای كمتر برپا میکنند. در تابستان، هنگامی كه ایل از مناطق باز یا جنگلی عبور میكند، از برپاداشتن چادر برای مدت یك شب صرفنظر میكند و خانوارها در فضای آزاد و زیر درختان، مجزا از هم اتراق میكنند. آنان به وقت كوچ، چادر را معمولاً قبل از طلوع آفتاب برمیچینند. زن و مرد در امر باربندی و بارگیری و برپاكردن چادرها شركت میكنند. در هنگام ازدواج، زنان هر دو خانوار با كمك و همكاری یكدیگر كار بافتن پارچه برای سیاهچادر جدید زوج جوان را به عهده میگیرند و به مستقرساختن زوج جوان در یك چادر جداگانه كمك میكنند (همو، 22، 29، 34-35).
سیاهچادر ایل بچاقچی: چاقچیها ترکزبانانی هستند که در کرمان زندگی میکنند. سیاهچادر آنها کموبیش مانند سیاهچادر سایر ایلات است. آنها نیز قسمت عقب چادر را سنگچین میکنند و رختخوابها و سایر وسایل ضروری را روی آن میگذارند. در بیرون، كنار در ورودی سیاهچادر، جایی به نام كلهمشكو برای گذاشتن آب تعبیه شده است. در دیوارۀ سنگی نیز حفرههایی به نام طاقچه تعبیه شده كه برای گذاشتن اشیاء ضروری است (بهنیا، 121-122).
سیاهچادر عشایر سنگسر: سیاهچادر عشایر سنگسر با سیاهچادرهای دیگر عشایر ایران متفاوت و از همه بزرگتر است و از دور به شكل مجموعهای از گنبدهای كوچك دیده میشود.این سیاهچادر را خودشان گوت مینامند. محل برپایی هر گوت را كوتكۀ مال، مجموعۀ چادرهایی كه در یك مرتع زده میشود، خِیل، و جای برافراشتن سیاهچادرها را خیلمال میگویند (شاهحسینی، 178).
مساحت هر گوت سنگسریها معمولاً بین 80 تا 150 مـ2 است. گوتهای بزرگی نیز به مساحت 200 مـ2 برپا میشود كه حدود 165 مـ2 زیربنای مفید دارد. درون گوت نیز شامل این فضاها است: 1. پرونكارگه یا جلوكارگه، مختص مردان و فرزندان ذكور خانواده و پذیرایی از مهمانان است. روبهروی ورودی خانه دو سكو (تخت) یكی بزرگتر و دیگری كوچكتر ساخته شده است. ورودی چادر به فضای این دو سكو باز میشود. اجاقی در این قسمت است. این فضا به زیباترین وجه ممكن تزیین میشود.
2. میونكارگه، مختص زنان و دختران خانواده است. در این فضا، به محازات سكوهای جلوكارگه، 3 سكو ساخته شده است كه روی آن را با سنگریزه فرش میكنند و بقچههای لباس، خورجین، كیسههای آرد و برنج، قند و چای و وسایل خواب را روی آن میگذارند. چند اجاق نیز در این قسمت است. بیشتر وسایل و ابزارهای تهیۀ لبنیات در این قسمت نگهداری میشود. 3. كونپر یا پشكارگه: در این قسمت در جایی به نام مشكهزار، تختهسنگهایی را قرار میدهند و روی آنها مشكهای ماست و جز اینها، كیسههای كشك، بستههای پر از پشم گوسفند و موی بز، و پوستهای حاوی پنیر و كره را میگذارند. قسمتی از كونپر با نام سرشورنگا، اختصاص به محل استحمام دارد (همو، 181-182).

تصویر 11: گوت ایل سنگسری در کلارخان فیروزکوه (همو، 285)
سیاهچادر تالشهای كوچنشین: كوچندگان دامدار تالش سیـاهچادر خـود را پـارو مینـامند. آنها بـا استفـاده ازشاخههای درختان، مساكن خود را به شكل یك دایرۀ نیمهتخممرغی یا منزلی به شكل تونلی دراز با سقف هلالی كه روی آن سیاهچادر انداخته میشود، میسازند. هنگام كوچ، سیاهچادر را برمیدارند واسكلت پارو برای استفاده در نوبت بعدی كوچ باقی میماند. پاروهای كوچك شامل یك ایوان و یك اتاق است و اگر بزرگ باشد، یك راهرو در وسط و دو اتاق در طرفین دارد. اَوالَه نیز پاروی كوچكی است كه چادر موقت كوچنشینان در میان مراتع یا جنگلها و مسكنی تقریباً انفرادی یا دونفره است كه چوپان به دور از خانوادۀ خود برپا میكند تا همراه رمه باشد (شكوری، 152-153). تالشها سختی حمل چادر و راندن بز شیطان را یكی میدانند و میگویند: «یا بزها را بران یا چادر را حمل كن» (ذوالفقاری، 2/1962؛ عبدلی، 467).
استارک دربارۀ حرمت چادر نزد عشایر نوشته است: قوانین مهماننوازی كوچنشینان مبتنی بر این اصل است كه آدم بیگانه تا هنگامی كه بر حریم چادر كسی وارد نشده باشد، دشمن محسوب میشود؛ اما وقتی وارد چادری شد، میزبانش نهتنها مسئول سلامت او ست، كه مسئول پذیرایی او توسط افراد دیگر قبیله نیز هست (ص 108).
مآخذ: ابنحوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1413 ق/1992 م؛ ابنفضلان، احمد، رحلة، بیروت، 2003 م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409 ق/ 1989 م؛ استارك، فریا، سفری به دیار الموت، لرستان و ایلام، ترجمۀ علیمحمد ساكی، تهران، 1364 ش؛ اسكندرینیا، ابراهیم، ساختار سازمان و ایلات و شیوۀ معیشت عشایر آذربایجان غربی، اورمیه، 1366 ش؛ ایوانف، م. س.، عشایر جنوب (عشایر فارس)، ترجمۀ كیوان پهلوان و معصومه داد، تهران، 1385 ش؛ بارث، فردریك، ایل باصری، ترجمۀ كاظم ودیعی، تهران، 1343 ش؛ باور، محمود، کوهگیلویه و ایلات آن، گچساران، 1324 ش؛ برقعی، محمد، چادرنشینان دامدار ایل تركاشوند، همدان، 1356 ش؛ بلوكباشی، علی، «چابهار و بلوچهای آن»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1347- 1348 ش، س 16، شم 5-6؛ بهمنبیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، شیراز، 1388 ش؛ بهنیا، علاءالدین، بررسی مردمشناسی طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی، كرمان، مؤسسۀ کویر؛ جزمی، محمد و دیگران، هنرهای بومی در صنایع دستی باختران، تهران، 1363 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1385 ش؛ دیگار، ژانپیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ شاهحسینی، علیرضا، عشایر ایل سنگسری، سمنان، 1384 ش؛ شكوری، چنگیز، سیری در كوچنشینان تالش، رضوانشهر، 1382 ش؛ صفینژاد، جواد، عشایر مركزی ایران، تهران، 1368 ش؛ همو، لرهای ایران، تهران، 1381 ش؛ عبداللٰهی موگویی، احمد، ترانهها و مثلهای بختیاری، اصفهان، 1372 ش؛ عبدلی، علی، فرهنگ تطبیقی تالشی، تاتی، آذری، تهران، 1380 ش؛ عسكریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386 ش؛ علینژاد، میرحاج، جامعهشناسی ایل شکاک، سلماس، 1383 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر كریمی، تهران، 1369 ش؛ همو، سیاهچادر، مسكن كوچنشینان و نیمهكوچنشینان جهان در پویۀ تاریخ، ترجمۀ اصغر كریمی، مشهد، 1372 ش؛ قهرمانی ابیوردی، مظفر، تاریخ وقایع عشایری فارس، تهران، 1373 ش؛ کریمی، اصغر، آرشیو عکس شخصی مؤلف؛ همو، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ همو، «نگاهی به زندگی و آداب و سنن در ایلات هفتلنگ و چهارلنگ»، هنر و مردم، تهران، 1350 ش، شم 111؛ همو و ژانپیر دیگار، «مال: كوچكترین واحد تولید؛ بوهون: كوچكترین واحد مصرف در ایل بختیاری»، نامۀ نور، تهران، 1359 ش، شم 10-11؛ كلانتری، منوچهر، «ایل میلان»، هنر و مردم، تهران، 1345 ش، شم 43؛ كلاویخو، ر.، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1344 ش؛ كیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ مددی، حسین، نماد در فرهنگ بختیاری، اهواز، 1386 ش.
دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران؛ جلد پنجم